مقاله رشد کودک

مقاله رشد کودک

رشد کودک
مقدمه:
هدف از مطالعه کودکان آن است که بهترین و کارسازترین شیوه را برای شناخت آنان به کار بریم. برای این کار از نظر روانشناسی دو رهیافت یا راه وصول وجود دارد. یکی روانشناسی کودک و دیگری روانشناسی رشد
روانشناسی کودک بیانگر آن است که کودکان به طور کلی در دوران کودکی چه کارهائی انجام می دهند. چگونه فکر می کنند یا دارای چه احساس هائی هستند. بنابراین روانشناسی کودک بیشتر جنبه توصیفی دارد. برای بررسی کودک از این دیدگاه باید انواع رفتار کودکان را طبقه بندی کنیم یعنی مشخص کنیم در هر دوره سنی چه رفتار و کرداری از آنان سر می زند و به چه رویدادها، احساس ها، ویژگی ها، کشاکش ها و انگیزه هائی در سال های کودکی در آنان پدیدار می گردد.
نتایج بررسی ها را می توان با رفتار کودکان دیگر یا حتی بزرگسالان سنجید در این رشته از روانشناسی هدف بیشتر این است که بدانیم کودک بهنجار یا نابهنجار چه می کند، چه احساسی دارد. چه اندیشه ها و علاقه هایی در دوره های سنی بر او حاکم است.
روانشناسی رشد کار شناخت کودکان را از راه تشریح آغاز می کند یعنی پژوهشگر در این رشته می کوشد جریان رشد را در کودکی و نوجوانی بر پایه اندیشه، احساس انگیزه و هر نوع استعدادی در کودک پدیدار می شود.
از نظر کمی و کیفی مورد بررسی دقیق علمی قرار دهد. در این موضوع گردآوری شده همین شیوه به کار رفته است و فرآیندهای روانی کودک مورد بررسی قرار گرفته است.

رشد کودک:
روانشناسان رشد کودک را از طریق توصیف و تشریح و دگرگونی های دوران کودکی بررسی می کنند کودک هر چه بزرگتر می شود وابستگی های بیشتری به دیگران پیدا می کند. زبان یاد می گیرد، کردارها و رفتارهای مرسوم و رایج محیط را می آموزد. رفته رفته توانایی اندیشیدن و سامان دادن به برخی از کارهای خود را کسب می کند آنچه در این جا مورد نظر ماست آشنایی با دگرگونی های مهمی است که به مرور زمان در کودک پدید می آید. در واقع روانشناسی کودک عبارت است از مطالعه چگونگی و تحول تن و روان این دسته از افراد آدمی که در دوران رشد هستند که با توصیف  و شناخت دوره های زندگی آنان حاصل می شود. در مراحل رشد تغییرات روانی و برخی در کودک پدید می آید که با دگرگونی رفتار و تکامل فرد پایان می پذیرد. چنان که کودک نوزاد زمانی که هنوز افراد را باز نمی شناسد به هرکس اجازه می دهد که او را در آغوش بگیرد و نوازش کند. اما وقتی فرد مادر را شناخت از او جدا نمی شود و به آغوش دیگران نمی رود. چون کمی بزرگتر شد به هر کس که خواست ها و آرزوهای او را برآورد وابسته می شود و از کسانی که دوستشان نداشته باشد دوری می کند و بیزاری نشان می دهد. روانشناسی رشد به تشریح علمی و اصولی چنین احوالی می پردازد. (محمد پارسا ،    ۸۵  ، ۱)
دگرگونی های روانی کودک دارای دو جنبه کمی و کیفی است. دگرگونی کمی با مقدار و بسامد ارتباط دارد مانند اینکه کودک در نتیجه رشد بیشتر واژه ها و مفهوم های زیادی می آموزد و آنها را با لحنی گویاتر از گذشته بیان می کند اما دگرگونی کیفی نمودار شکل جدید و توانمندتر رفتار است. اگر کودک به جای سر و صداهای نا مفهوم برای خواستن شیر بگوید: «مامان من شیر می خواهم» اینجا یک دگرگونی کیفی مطرح است. یعنی نحوه رفتار او برای برآوردن خواستش از سر و صداهای کودکانه به یک گفتار سنجیده و اجتماعی تغییر یافته است.
یک نمونه دیگر از دگرگونی های کیفی در کودک به کار بردن زبان برای حل مسائل خود در برابر رفتارهای غیرکلامی و مبنی بر آزمایش و خطاست. (پارسا، ۸۵ ، ۲)
کودکان در سن چهار یا پنج سالگی و نیم هنگامی که با مسأله ای روبرو می شوند اندیشه خود را در قالب     واژه ها به کار می برند بدون پیشرفت زبان که روانشناسان آن را میانجی زبانی نامیده اند ممکن است وضعی پدید آید که کودک هرگز نتواند برخی از مسائل خود را حل کند. میانجی زبانی با واسطه کلامی ابزار خاص روانی است و دگرگونی های رشد و در نتیجه عوامل گوناگونی مانند ادراک، یادگیری اندیشیدن و شناخت حاصل می گردد. کار روانشناسان رشد کودک این است که چگونگی و حدود این دگرگونی ها را بر پایه مشاهدات عینی و علمی از کودکی تا بزرگسالی روشن کنند. (پارسا، ۸۵ ، ۳)

تعریف رشد:
رشد را اغلب چنین تعریف کرده اند: سلسله ظرفیت ها و استعدادهای گسترش یابنده ای که به تدریج برای فردها به سهولت و کارکرد بیشتر و مؤثرتر می شود. مانند حرکت های سست و خام کودکان در دوران کودکی که رفته رفته بر اثر رشد به مهارت های سریع و شگفت انگیزی در نوجوانی تبدیل می شود. یعنی سستی و ناتوانی کودک به نیرومندی و استواری  الفاظ نامفهوم در به بیان اندیشه های مجرد و سنجیده تکامل می یابد و یا کودک نا بالغ همچون زن و مردپخته و ورزیده ای جلوه می کند که می تواند فرزند به وجود آورد،    مسئولیت هایی انجام دهد و خانواده خود را اداره کند.
رشد هنگامی امکان پذیر می شود که میان فرد و محیط او پویایی و ارتباط فعال برقرار گردد. میان کنش پایدار و مستمری که در رابطه با کودک و محیط انجام می شود زمینه دگرگونی های پیچیده ای است که شاخص اصلی رشد به شمار می آید. رشد یا بالندگی به طور کلی نتیجه فرآیندهای نمو (تغییر کمی و دگرگونی در ابعاد)، رشد طبیعی (تغییر کیفی و دگرگونی در کاربرد) و یادگیری (تغییر بر اثر تجربه) پدید می آید. رشد همواره در جهت کمی و کیفی گسترش دارد. این دو جنبه قابل تعویض نیستند، بلکه جدانشدنی هستند به سخن دیگر همانگونه که کودک از جهت طولی و عرضی رشد می کند. از نظر عقلی و عاطفی و اجتماعی نیز رشد می کند پس لازمه رشد یک دسته دگرگونی هایی است که مفصل تر در مورد آن سخن می گوئیم. (پارسا، ۸۵، ۸)

جنبه های رشد:
همه جانداران رشد می کنند. از هنگام تشکیل تخم تا زمان تولد یک رشته دگرگونی در جهت عز و تکامل موجود زنده پدیدار می شود. پس از تولد رشد بدنی تا زمان معینی ادامه پیدا می کند اما رشد روانی به ویژه در انسان تا پایان زندگی ادامه دارد. در این صورت رشد جانداران با تغییراتی همراه است که در رفتار آنان نمایان می گردد. چنان که یک کودک نه تنها از لحاظ ساختمان ظاهری با یک بزرگسال فرق دارد بلکه از نظر رفتار و حرکات نیز با او متفاوت است و این به آن علت است که کودک و بزرگسال در مراحل رشد مختلف می باشد. رشد با پیشرفت زبان حاصل می شود. ساخت و کارکرد بدنی از یک سو و خرد و اندیشه از سوی دیگر با هم ارتباط نزدیک دارند. یعنی سلامت روانی در سلامت بدنی است و سلامت روانی در سلامت بدنی است.
رشد کودک چندین دهه کانون تحقیقاتی مهم در روانشناسی بوده است. در تمام این سال ها همواره نوعی عدم توافق در مورد مجادله وراثت به محیص وجود داشته است. در هر دو حیطه پژوهش های زیادی در مورد چگونگی یادگیری کودکان، بزرگ شدن و مانع شدن آنها صورت می گیرد. بیشتر دانش فعلی ما حاصل تحقیقات انجام شده در ارتباط با پنج نظریه است: رسشی، روان تحلیل گری، روانی – اجتماعی، رشدی – شناختی و یادگیری.

این فایل با کیفیت عالی آماده خرید اینترنتی میباشد. بلافاصله پس از خرید، دکمه دانلود ظاهر خواهد شد. فایل به ایمیل شما نیز ارسال خواهد گردید.

تعداد صفحات: 19

فرمت فایل: WORD