کم توانی ذهنی

کم توانی ذهنی در کودکان

کم‌توانی ذهنی (انگلیسی: Intellectual disability) یا «عقب‌ماندگی ذهنی» (به انگلیسی: Mental Retardation) اختلالی است که با عملکرد هوشی زیر حد طبیعی و اختلال در مهارت‌های انطباقی مشخص می‌گردد. کم‌ توانی ذهنی از لحاظ آماری به این صورت تعریف می‌شود عملکرد شناختی که بر اساس آزمون استاندارد هوش، معادل دو انحراف معیار زیر میانگین جمعیت عمومی باشد. سن شروع کم‌ توانی ذهنی زیر ۱۸ سال است و منظور از مهارت‌های انطباقی انجام کارهای است که در هر سن خاص به‌طور معمول از فرد انتظار می‌رود. با اقدامات آموزشی و اجتمائی می‌توان یک زندگی طبیعی در خارج از بیمارستان را برای این افراد فراهم کرد که شامل مدارس ویژه، انجام کارهای خانه‌داری و صنایع دستی و حمایت از این افراد و خانواده آنان می‌باشد.

کم توانی ذهنی

آمار
در جمعیت ۱۵–۱۹ سال شیوع موارد متوسط و شدید حدود ۳–۴ مورد در ۱۰۰۰ است. معادل ۶–۸ مورد در ۲۰۰۰بیمار یک پزشک عمومی. این شیوع از سال ۱۹۳۰ اندکی تغییر کرده اما بروز موارد شدید به علت مراقبت‌های خوب نوزادی و جنینی تا حد یک سوم تا یک دوم کاهش یافته‌است. علت ثابت ماندن شیوع، زندگی طولانی‌تر افراد عقب مانده ذهنی است.
سبب‌شناسی

عوامل قبل از تولد: بیشتر شامل تأثیرات ژنتیک و تغییرات کروموزومی می‌شود. ضمن این که عفونت‌های رحمی و ابتلای به بیماری سرخچه و توکسوپلاسموز (بیماری خطرناکی که از طریق گربه منتقل می‌شود) نیز در بروز عارضه نقش دارند. آنچه مسلم است بیشترین علل عقب ماندگی ذهنی همین عوامل قبل از تولد است که از نظر پیشگیری نیز اهمیت دارند، به ویژه عوامل کروموزومی مانند سندرم داون و عوامل عفونی مثل سرخچه و توکسوپلاسموز مادرزادی. در این بین عوامل حین تولد مثل زایمان مشکل و خون‌ ریزی جمجمه و اشکالات تنفسی حین زایمان و … نیز مؤثر می‌باشند.

عوامل پس از تولد: شامل ضربات شدید به جمجه کودک (یرقان) سیانوز (سیاه شدن)، عفونت های دوران نوزادی به همراه تب و تشنج، کم‌کاری تیروئید و … است که با مواظبت از کودک بخصوص قبل از سن چهارسالگی می‌توان از بروز عقب ماندگی ذهنی تا حدی جلوگیری نمود.

عوامل محیطی اجتماعی: تأثیرات محدودتری در بروز عقب ماندگی ذهنی دارند و شامل فقر، تغذیه، ناپایداری خانواده، وضعیت اقتصادی – اجتماعی بد و محرومیت‌ های فرهنگی و استرس‌ های مکرر و فوق تحمل در محیط زندگی کودک است.

همچنین ببینید
پاورپوینت روانشناسی کودکان استثنایی

مشکلات جنسی

شایعترین آن خود ارضایی در معرض عموم است. برخی مثل بچه‌ها در مورد بدن سایرین کنجکاو هستند که ممکن است از آن تعبیر جنسی شود. بسیاری از عوامل کم‌ توانی ذهنی ارثی نیست و آن دسته که ارثی است باعث ناباروری نیز می‌شود. بنا بر این نگرانی اصلی از مقاربت این افراد تولد کودکان عقب مانده نیست بلکه توانائی آنان به عنوان یک پدر یا مادر برای نگهداری یک کودک طبیعی است. استفاده از روش‌های جلوگیری مفید است.

بیماریهای جسمی
شایعترین حالت در موارد شدید و بسیار شدید عقب ماندگی ذهنی دیده می‌شود که اکثراً ناتوانائی‌های حسی یا حرکتی یا صرع دارند. فقط یک سوم این افراد تحرک دارند و یک چهارم به دیگران وابسته هستند. مشکلات شنوائی و بینائی مانع دیگری برای توانائی شناختی است. ناتوانی‌های حرکتی که شایع نیز می‌باشد عبارتند از: اسپاستیسیتی-اتاکسی-آتتوز

اثر عقب ماندگی ذهنی بر خانواده

به محض تشخیص عقب ماندگی ذهنی در نوزاد والدین پریشان می‌شوند. برخی کودک را نمی‌پذیرند. گرچه این طرد کردن مدت طولانی دوام ندارد معمولاً تشخیص پس از سال اول گذاشته می‌شود. والدین مجبورند امیدها و انتظارات خود را تغییر دهند که گاهی باعث افسردگی طولانی والدین همراه با احساس گناه و شرم و خشم می‌شود. تعداد کمی کودک را نمی‌پذیرند. در حالی که بقیه در مورد مشخصات سایر فرزندان شدیداً احساس می‌شوند. سرانجام اکثر والدین تطابق پیدا می‌کنند. این والدین نیازمند حمایت طولانی مدت هستند.

عقب ماندگی ذهنی

مشکلات هیجانی و رفتاری

واکنش‌ها به وقایع استرس زا
واکنش آنان مشابه افراد عادی است. با این حال آنان پریشانی را بیشتر در رفتار خود نشان می‌دهند تا در کلمات. تحریک پذیری، آژیتاسیون ترس یا رفتارهای دراماتیک ممکن است نشانه یک اختلال حاد استرس باشد. همیشه باید این نکته را در نظر داشت که گاهی این واکنش به یک بیماری جسمی تشخیص داده نشده‌است.

مشکلات رفتار
این مشکلات، نسبت به کودکان عادی در سنین بالاتری رخ داده و بیشتر طول می‌کشند گرچه طی زمان بهبود می‌یابند. بسیاری از عقب ماندگان ذهنی، پرفعالیت و حواس‌پرت تکانشی (impulsive) هستند. مشکلات جدی تر عبارتند از خود آزاری و رفتارهای اوتیسمی (مثل فعایتهای تکراری بی هدف و استرئو تایپی خم شدن به عقب جلو کوبیدن سر به دیوار). این مشکلات جدی در عقب ماندگان ذهنی شدید شایعتر است(۴۰٪ کودکان و ۲۰٪ بزرگسالان). در تعداد کمی از بیماران رفتارهای تهاجمی به حدی شدید است که احتمال آسیب به خود بیمار و مراقبت وی وجود دارد که به آن رفتارهای چالش‌ برانگیز می‌گویند.

تظاهرات بالینی

نمای کلی عبارت است از کاهش کارائی در همه انواع کارهای هوشمندانه مثل یادگیری، حافظه کوتاه مدت، استفاده از مفاهیم و حل مشکل. گاهی یک عملکرد بیشتر از بقیه مختل می‌شود مثل زبان

انواع
عقب ماندگی ذهنی بر اساس میزان بهره هوشی، از خفیف تا بسیار شدید (عمیق) وجود دارد. جدول زیر تقسیم‌بندی‌های مربوط به عقب ماندگی ذهنی را با توجه به نوع و مهارت مورد نظر نشان می‌دهد:

مهارت مورد انتظار نوع بهره هوش
آموزش‌ پذیر خفیف ۵۰ تا ۷۰
تربیت‌ پذیر بالا متوسط ۳۵ تا ۵۰
تربیت‌ پذیر پایین شدید ۲۵ تا ۳۵
ایزوله، نیازمند نگهداری در مؤسسه عمیق کمتر از ۲۵

در حالی که بهره هوش طبیعی در محدوده ۹۰ تا ۱۱۰ قرار می‌گیرد، به فاصله بین ۷۱ تا ۸۴ هوش مرزی اطلاق می‌شود که این افراد عقب مانده ذهنی نیستند اما از نظر پیشرفت تحصیلی موفقیت چندانی ندارند. خوشبختانه کمترین تعداد این بیماران را عقب مانده ذهنی نوع شدید و بسیار شدید که عمدتاً نیازمند نگهداری و پرستاری دائم در مؤسسات مربوطه می‌باشند، تشکیل می‌دهند. شیوع این اختلال در حدود ۱ درصد جمعیت می‌باشد که در جنس مذکر حدود ۱/۵ برابر جنس مؤنث است.

کودکان استثنایی

همواره یکی از دلایلی که ما نمی‌توانیم اطلاعات کاملاً مربوط و جامعی در مورد کودکان و دانش آموزان استثنایی بدست بیاوریم اینست که معمولاً وقتی با کودک استثنایی مواجه می‌شویم ذهن ما بخاطر انباشته شدن، از غیرعادی بودن ذهنی یا جسمی کودک پیشداوری می‌کند و غالباً ویژگی‌های خاصی که کودکان استثنایی دارند (نابینایی – ناشنوایی – عقب ماندگی و) مشخصه اصلی آن‌ها می‌شود. متأسفانه اکثر والدین از داشتن چنین فرزندانی احساس شرمندگی می‌کنند و در قالب موارد سعی در مخفی کردن کودکشان در انظار عمومی دارند.

تعریف کودک استثنایی

کودک استثنایی اول یک کودک است (انسان است با همه خصوصیات و صفات یک انسان و بعد کودکی است با خصوصیات و تفاوت‌ های استثنایی نسبت به سایر کودکان؛ و همین ویژگی‌ها و خصوصیات است که معلمان و اولیا باید خودشان را با آن سازگار کنند. در واقع بین تمام خصوصیات روانی و جسمانی و تمام استعدادهای مختلف هر فرد تفاوت‌های مشهودی موجود است پس می‌توان گفت که هر فرد نسبت به افراد دیگر استثنایی است و کلمه استثنایی به‌طور اعم و به معنای دقیق علمی خود نمی‌تواند فقط به گروه‌های خاصی از افراد جامعه اطلاق شود؛ بنابراین آنچه که ما اصطلاحاً «کودک استثنایی» می‌گوئیم بدین معناست که کودک از نظر هوشی و جسمی و روانی و اجتماعی بمیزان قابل توجهی نسبت به دیگر همسالان خود متفاوت می‌باشد و نمی‌تواند بنحو مطلوب حداکثر استفاده از برنامه‌های آموزش و پرورش عادی ببرد. در این‌گونه کودکان واکنش‌ها، ویژگی‌های خاص دارد به دلیل اینکه کودک رشد فکری کامل ندارد و به دلیل اینکه نمی‌تواند بر رفتارهای خود کنترل داشته باشد یا اگر عمل خلافی از او سر زد احساس گناه و تقصیر کند، چون از نظر شخصیتی نارس و نابالغ است، ناگزیر نیازمند به توجه خاص و آموزش و خدمات فوق‌العاده‌ای است. عنوان کودکان استثنایی در مکاتب آمریکا و انگلستان فرق می‌کند. در آمریکا به تمام کودکانی که بنحوی با کودکان طبیعی و همسن خود از نظر فکری، جسمی، عاطفی. عقلانی، رفتاری و … فرق داشته باشد استثنایی گفته می‌شود و مسلماً با قبول این تعریف یک کودک نابغه، نابینا، ناشنوا و عقب مانده ذهنی همه استثنایی هستند.

پیشگیری

پیشگیری اولیه: جلوگیری از ظهور عوامل ایجادکننده عقب ماندگی ذهنی بخصوص عوامل قبل از تولد، اهمیت ویژه‌ای دارند. آموزش خانواده، ممانعت از ازدواج‌های فامیلی، جلوگیری از حاملگی بعد از سنین ۳۵ سالگی، رعایت بهداشت حاملگی (پرهیز از اشعه، دارو، ضربه به شکم، تغذیه مناسب مادر، جلوگیری و کنترل نمودن عفونت‌های مادرزادی و …) در پیشگیری اولیه بسیار مؤثر هستند. محافظت کودک پس از تولد بخصوص در دوره نوزادی و مداخلهٔ درمانی به موقع در موارد بیماری، مثل کم‌کاری تیروئیدی (هیپوتیروئیدی) نیز در جلوگیری از بروز عقب ماندگی ذهنی اهمیت دارد.

پیشگیری ثانویه
عقب ماندگی ذهنی درمان ندارد و بهترین راه کنترل آن جلوگیری از بروز آن است. به نظر نمی‌رسد داروهای خاصی نیز در کنترل پیشرفت اختلال مؤثر باشد. مهم‌ترین روش درمانی افراد عقب مانده ذهنی افزایش میزان سازگازی آنها، محیط زندگی و تنظیم توقعات محیطی و سطح کارایی این افراد در خانواده و جامعه است.

پیشگیری ثالث
انجام مشاوره خانواده و مشاوره فردی در جهت محدود کردن تأثیرات عقب ماندگی ذهنی ضرورت دارد. استفاده از روش‌های توصیه شده توسط افراد متخصص در تقویت و حفظ کارایی عملی این افراد می‌تواند باعث افزایش اعتماد به نفس و سازگاری مناسب تر با استرس‌های معمول زندگی افراد عقب مانده ذهنی گردد. آموزش کودک و خانواده، آموزش مهارت‌ های کلامی، محیطی، ارتباطی، اجتماعی، همچنین آموزش‌های ویژه و فیزیوتراپی و آموزش‌های مهارت‌ های جسمی همگی می‌توانند در سازگاری و رشد بهتر این افراد و توانبخشی آنان کمک مؤثری باشند.