مقاله ناسیونالیسم nationalism

مقاله ناسیونالیسم nationalism

مقاله ناسیونالیسم
مفهوم واژه ناسیونالیسم nationalism چیست در لغت عبارت است از ملی‎گرایی، وطن ‎پرستی و استقلال‎ طلبی این واژه در معنای اصطلاحی عمدتاً‌ دو نوع کاربرد دارد.

تعریف دولت و عناصر آن

مفهوم دولت تا سده‌ی شانزدهم رواج سیاسی نیافت. نخستین کاربرد آن در بحث عملی به نیکولو ماکیاولی (۱۵۲۷-۱۴۶۹) نسبت داده می‌شود. مفهوم دولت نو در بخش عمده‌ی اروپای سده‌های میانه، به تدریج پدیدار شد،. در آن زمان دولت را با اقتدار عالی برابر می‌دانستند. متفکّران و پژوهشگران سیاسی در مورد تعریف دولت توافق نظر ندارند. و این اختلاف نظر بیش از هر چیز به گوناگونی اندیشه‌ها در مورد سرشت دولت که بر تعریف‌ها اثر می‌گذارد، مربوط است. باید گفت که روی هم رفته سه گونه تعریف از دولت وجود دارد: تعریف فلسفی، تعریف سیاسی و تعریف حقوقی.

تعریف فلسفی
دارای یک هدف اصلی است: که ویژگی‌های ضروری و بسنده‌ی دولت کمال مطلوب، دولت خوب، یا دولت کامل را توصیف می‌کند. از لحاظ فلسفی سه مکتب وجود دارد.
الف- دولت برای ایجاد هماهنگی میان اجزای گوناگون و ضروری جامعه وجود دارد. این نظریه به فیلسوفانی مانند افلاطون، ارسطو، آباء کلیسا- از جمله آکوئیناس- و همچنین سیسرون تعلق دارد.
ب‌- دولت در نتیجه‌ی یک «قرارداد اجتماعی» به وجود آمده است. این نظریه به فیلسوفانی مانند هابز، و روسو تعلق دارد.
پ- دولت در نتیجه مبارزه میان نیروهای متضّاد اجتماعی پدیدار شده است. مارکس و پیروان او این نظر را ارائه کرده‌اند.

انواع ناسیونالیسم

انواع ملی گرایی

تعریف سیاسی
در این نظر گفته می‌شود که جامعه از صورت بندی‌های بسیار ساده تا بسیار پیچیده، بر پایه‌ی تغییرات در نظام تولید، رشد می‌یابد؛. زیرا انسان نیازهای اساسی دارد که بدون تولید کردن تأمین نمی‌شود. در جریان این تولید، گروه‌ها و طبقات اجتماعی و اقتصادی پدیدار شدند. مارکس و انگلس عقیده داشتند که در روند پیدایش طبقات، کار انسان از او بیگانه شد و انسان پیوسته می‌کوشد تا بر خودبیگانگی مادی و معنوی فائق آید.

تعریف حقوقی
دولت آن واحدی است که باید این ویژگی‌ها را داشته باشد: سرزمین، ملّت (جمعیّت)، حاکمیت (انحصار قدرت)، حکومت.
قبل از پرداختن به عناصر بنیادی دولت، به تعریف جامعی از دولت می‌پردازیم. که «ژرژ بوردو» از سیاست‌شناسان بنام فرانسه بیان کرده است: «دولت، «قدرت نهادینه» است. زیرا دولت نهادی است که از طریق سازمان‌های خود به حاکمیّت ملّی تبلور می‌بخشد و اداره‌ی امور همگانی را بر عهده می‌گیرد،. بدون آنکه جنبه شخصی یا گروهی داشته باشد» (نقیب‌زاده، ۱۳۸۰: ۱۷۹).
دولت به عنوان مجموعه‌ای بسیار پیچیده که بر تمامی نظام اجتماعی انسان تسلّط دارد،. بر بنیادهایی استوار است که بدون این عناصر نمی‌تواند پیوندی ارگانیک متعادل و یکپارچه به وجود آورد و این عناصر عبارتند از:

ناسیونالیسم چیست

ناسیونالیسم

سرزمین
ژان گاتمن این تعریف را از سرزمین در رابطه با «حاکمیت» حکومت ارائه داده است. سرزمین بخشی از جلوه‌گاه جغرافیایی است که با ادامه فیزیکی قلمرو یک حکومت برابری پیدا می‌کند. این مفهوم گستره فیزیکی و حمایت سیاسی است که یک ساختار حکومتی به خود می‌گیرد. این مفهوم، پهنه فیزیکی یک سیستم سیاسی را معرفی می‌کند که در حکومتی ملّی و یا در بخشی از آن که از گونه‌ای اقتدار برخوردار باشد، قوام می‌گیرد. (مجتهدزاده، ۱۳۸۱: ۳۸-۳۹).

ملّت
اندیشه‌ی ملّت در انقلاب فرانسه اعتبار خاصی پیدا کرد و دولت‌ها به اعتبار نمایندگی ملّت خود قدر و قیمت پیدا کردند. وطن‌پرستی و ملّت‌‌خواهی از قدیم در ژرفای اندیشه انسان‌ها وجود داشته است. و ادبیّات همه‌ی کشورها جلوه‌های زیبایی از آن را به نمایش گذاشته‌اند. امّا دولت‌های امروز که به «دولت- ملّت» هم مشهورند عنصر دوم خود را از انقلاب فرانسه به بعد باز یافتند،. هر دولتی که صاحب ملّتی یکپارچه، همبسته و متّحد باشد از قدرت و قوام و پشتوانه عظیمی برخوردار است.

تعریف ناسیونالیسم

تعریف ساده ناسیونالیسم در جامعه شناسی

حاکمیّت
بر قدرت قانونی بالاتر و برتری دلالت می‌کند که هیچ قدرت قانونی دیگری، برتر از آن وجود ندارد. «حاکمیت دو جنبه دارد.
جنبه‌ی اوّل آن، برتری داخلی دولت در سرزمین خویش است و مفهوم جنبه‌ی دوّم آن،. این است که دولت استقلال خارجی کامل داشته و از مداخله‌ی دولت و یا قدرت سیاسی دیگری مانند سازمان‌های بین‌المللی بری است» (طاهری، ۱۳۷۸: ۸۲).
در عین حال باید اذعان کرد که مفهوم حاکمیّت جنبه اطلاق خود را از دست داده است. وابستگی متقابل اقتصادی، وجود نیروهای فراملّی و مداخله سازمان‌های بین‌المللی حاکمیّت دولت‌ها را تضعیف کرده است.

حکومت
اگر مسأله‌ی حاکمیّت حل شود سازمانی لازم است تا به این حاکمیّت عینیّت بخشد. آن سازمان، حکومت است که با اراده‌ی مردم و تأیید آن‌ها شکل می‌گیرد. سه عنصر دیگر حالتی تأسیسی دارند و وظیفه‌ای بر عهده‌ی آن‌ها نیست. «تنها حکومت است که به عنوان عنصر زنده، کار تدوین استراتژی، برنامه‌ریزی و انجام وظایف دولت را بر عهده دارد و در نتیجه بصورت چشم‌گیرترین عنصر دولت در عرصه‌ی زندگی یک ملّت جلوه‌گر می‌شود. و باید از کارآیی بالایی برخوردار باشد» (نقیب‌زاده،۱۳۸۰: ۱۸۲-۱۸۵).

ناسیونالیسم به زبان ساده

مفهوم ناسيوناليسم

تعریف ملّت و عناصر آن
کلمه‌ی «ملّت» که از قرن سیزدهم باب شده، از واژه ای به معنی متولّد شدن مشتق شده است. این کلمه در شکل «نیشن»، اشاره به گروهی از مردم داشت که بر مبنای اصل و نسب یا محلّ تولّد، با یکدیگر پیوند داشتند. بنابراین کلمه‌ی «ملّت» در کاربرد اوّلیه آن، دلالت بر یک نسل از مردم یا یک گروه نژادی داشت، امّا فاقد اهمیّت سیاسی بود. فقط در اواخر قرن هجدهم بود که این واژه بار سیاسی یافت.

در دایره‌المعارف ناسیونالیسم، ملّت این گونه تعریف می‌گردد: «ملّت اجتماعی متصوّر و مفروض است که اعضایش، برپایه‌ی اسطوره‌های جغرافیایی و دنیای جغرافیایی مشترک، به آن احساس تعلّق می‌کنند، و نیز اجتماعی سیاسی و سرزمینی از منافع است که اعضایش تجهیز شده‌اند تا از راه کسب حاکمیّت بیشتر بر مکانی که خانه یا وطن خود می‌دانند، کنترل آینده خویش را به دست گیرند» (ماتیل، 1383: 365).

گروهی معتقدند هر ملّتی دارای خصوصیاتی می‌باشد از قبیل محلّ زندگی، نژاد، مذهب، زبان، مشی سیاسی و وفاداری به یک سازمان سیاسی خاص، رسوم و آداب مشترک که این عوامل را می‌توان عناصر متشکله «ملّت» دانست. همین عوامل هستند که باعث تشخیص ملیّت‌های مختلف از یکدیگر می‌باشند، ولی ضروری‌ترین عامل تشکیل‌دهنده ملیّت اراده متحّدی است که بین افراد آن ملیّت به‌وجود می‌آید و صرف وجود همین اراده است که ناسیونالیسم را به وجود می‌آورد (انصاری، 1345: 11).

ناسیونالیسم قومی

ناسیونالیسم و قومیت در ایران

با توجه به تعریف ملّت، عناصر تشکیل‌دهنده آن با تعریفی اجمالی از هر یک در ذیل ارائه می‌گردد:
زبان: یکی از عناصر مهمّی که در وحدت یک گروه انسانی مؤثر است، زبان است. اکثر کشورهایی که در جهان امروز وجود دارند، هر کدام دارای یک زبان مشترک هستند که ساکنان آن کشور بدان تکّلم می‌کنند. درپاره‌ای از موارد، گروه‌های جدایی ‌طلب، تجزیه طلب، از زبان به عنوان سمبل آرزوهای ناسیونالیستی و میهن‌خواهی استفاده می‌کنند. که به این گونه زبان‌ها، زبان‌های سیاسی می‌گویند.

نژاد: عنصر مهمّ دیگر که در پیدایش ملّت مؤثر دانسته شده است، نژاد است. در این زمینه بعضی از اندیشمندان معتقد به برابری نژادی نیستند، بلکه معتقدند برخی از آنها بر برخی دیگر برتری دارند.

مذهب: مذهب نیز از جمله عوامل تشکیل‌دهنده‌ی اجتماعات است و قبل از گسترش مدرنیته، تقسیم جهان بر پایه این عامل استوار بود، که پس از آن نقش عامل مذهب در تشکیل اجتماعات کم‌رنگ‌ تر شد.

سرزمین یا محدوده جغرافیایی: عنصر دیگری که در تشکیل ملّت سهم نسبتاً زیادی دارد، محدوده جغرافیایی است. وحدت سرزمین نقش فراوانی در وحدت ملّت دارد.

مقاله درباره ناسیونالیسم

مقاله درباره وطن پرستی

تاریخ و فرهنگ: تاریخ و فرهنگ ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند، به نحوی که رویدادهای تاریخی باعث ایجاد روحیّات و آداب و رسوم خاصّی در بین مردم می‌شوند. و تأثیر فراوانی در ایجاد و استحکام پیوند‌های آنها دارند، زیرا نوعی حافظه تاریخی مشترک پدید می‌آورد که انسان‌ها، همواره بدان رجوع می‌کنند.

روابط اقتصادی و عامل تاریخی: عنصر دیگری که در تشکیل ملّت نقش دارد، روابط اقتصادی در میان افراد یک جامعه است. و صرف وجود مردمانی خاص در قلمروی معین نیست که یک ملّت را پدید می‌آورد بلکه مراودات و ارتباطات بین این افراد نیز در تشکیل ملّت مؤثر می‌باشند، و بالاخره علاوه بر تمام عواملی که تاکنون به آن پرداخته شد، نقش عامل سیاسی نیز در فرآیند ملّت ‌سازی بسیار قوی است. تا جایی که در پاره‌ای از موارد نقش سایر عناصر متشکله ملّت از قبیل زبان، نژاد، مذهب و … تحت‌الشعاع این عامل واقع می‌‌شود. تفاوت در عناصر فوق سبب پیدایش ملّیت‌های مختلف می‌گردد (قمری،1380: 10-19).

ناسیونالیسم

پس از بحث‌هایی که راجع به ملّت و عناصر تشکیل‌دهنده‌ی آن شد، در این‌جا به تعاریف ناسیونالیسم پرداخته می‌شود. باید توجّه داشت که درباره‌ی مفهوم ناسیونالیسم هنوز تعریف دقیق و واحدی ارائه نشده است و صاحب‌ نظران در این مورد هم‌نظر نیستند. و یکی از دلایل مهمّی که باعث شده تا تعریف واحدی در این مورد وجود نداشته باشد، تغییر مفهوم ناسیونالیسم با توجه به تحوّلات تاریخی است.

دایرة‌المعارف بین‌المللی علوم اجتماعی ناسیونالیسم را چنین تعریف کرده است:
« ناسیونالیسم نوعی عقیده سیاسی است که زمینه یکپارچگی جوامع جدید و مشروعیّت ادّعای آن‌ها برای داشتن اقتدار را فراهم می‌آورد. ناسیونالیسم وفاداری اکثریت مردم را متوجّه یک دولت- ملّت می‌نماید. خواه این دولت- ملّت موجود باشد و خواه این که به صورت یک خواسته باشد. دولت- ملّت نه تنها به عنوان یک شکل ایده‌ال «طبیعی» یا «عادی» از نظام سیاسی مورد نظر واقع می‌شود،. بلکه به عنوان یک چارچوب ضروری برای تمام فعّالیت‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مورد نظر قرار می‌گیرد» (قمری، 1380 : 17).

در کتاب «دانشنامه سیاسی» ناسیونالیسم به صورت ذیل تعریف شده است:
ناسیونالیسم، به عنوان آگاهی گروهی، حس همبستگی و یگانگی پدید می‌آورد که از اشتراک در عواملی مانند زبان، ارزش‌های اخلاقی، دین، ادبیات، سنّت‌های تاریخی، تاریخ، نمادها و تجربه‌های مشترک سرچشمه می‌گیرد. ناسیونالیسم همچنین احساس مسئولیت در برابر سرنوشت ملّی و وفاداری به ملّت را در بر دارد که بر دیگر وفاداری‌ها (مانند وفاداری به خانواده) مقدّم است (آشوری، 1370: 320).

و در تعریفی عام‌تر می‌توان «ناسیونالیسم» را به صورت ذیل تعریف کرد.« ناسیونالیسم یعنی وحدت نظر و شرکت در مرام و آرزوی گروهی از مردم بر اساس خصایص ملّی و نژادی برای تشکیل یک حکومت واحد و مقتدر» (بیگدلی، آبان1383: 67).

تاریخچه‌ ی ناسیونالیسم

الف- ناسیونالیسم و روند دولت- ملّت‌سازی (دولت مطلقه)
ناسیونالیسم زمانی مفهوم دارد که تفکّر یا تصوّری از ملّت داشته باشیم. پس باید ابتدا چگونگی شکل‌گیری ملّت و سپس رابطه‌ی آن را با کلمه ناسیونالیسم دریابیم. ملّت یک پدیده‌ی تاریخی سیاسی است یعنی در مرحله‌ای از تاریخ پیدایی انسان در روی زمین و به نیروی انگیزه‌هایی که بیشتر سیاسی بوده کم‌کم سازمان یافته است. «اصلی‌ترین معنای ملّت که بیش از هر معنای دیگر این واژه تبلور یافته، معنای سیاسی آن است». (هابزبام، 1382: 30).

ملّت به مفهومی که امروز ما با آن آشناییم، یعنی ملّت-کشور، واقعیت تازه‌ای است که در گذشته‌های دور وجود نداشته است. بلکه بعدها همگام با رشد بورژوازی اروپا جان می‌گیرد و عنصرهای پدید آورنده آن روشن‌تر و دقیق‌تر می‌شود. پیدایی ملّت‌ها تحت تأثیر انگیزه‌های بی‌شمار در درازی سده‌ها به کندی پدید آمده است. ملّت‌ها با مفهومی که امروز با آن آشنایی داریم، در عصر جدید شکل می‌گیرند. این روزگار را دوره «تجدید حیات» «رنسانس» می‌نامند و این دوره از آن نظر دوره «تجدید حیات» نامیده شده است که بازگشتی به اصول قبل از پیدایش مسیحیت است.
عصر جدید، عصر انقلاب فرهنگی است که حدوداً میان سالهای 1450 و 1520 میلادی روی داده است. هدف اصلی این انقلاب سازگار کردن انسان با دگرگونی‌های محیط است تا بتواند از دست‌آوردهای مادّی و معنوی دنیوی بهره گیرد (ابوالحمد، 1376: 118).

تحقیق در مورد ناسیونالیسم

تحقیق استقلال طلبی

فهرست مطالب
فصل اول ۱
ناســیونالیسـم ۱
۱- تعریف دولت و عناصر آن ۱
۲- تعریف ملّت و عناصر آن ۳
۳- ناسیونالیسم ۴
۳-۱ تاریخچه‌ی ناسیونالیسم ۵
الف- ناسیونالیسم و روند دولت- ملّت‌سازی (دولت مطلقه) ۵
ب- ناسیونالیسم و جامعه مدنی ۸
پ- ناسیونالیسم و انقلاب کبیر فرانسه ۹
ت- تأثیر آمریکا و آلمان در روند ملّی‌گرایی و ناسیونالیسم ۱۱
ث- ناسیونالیسم و دولت مدرن ۱۱
ج- ناسیونالیسم و استعمار ۱۲
۳-۲ انواع ناسیونالیسم ۱۴
الف- ناسیونالیسم لیبرال ۱۴
ب- ناسیونالیسم محافظه‌کار ۱۵
پ- ناسیونالیسم توسعه‌طلب ۱۵
ت- ناسیونالیسم ضداستعماری ۱۶
ث- ناسیونالیسم باستانگرا ۱۶
ج- ناسیونالیسم افراطی(ناسیونالیسم اَبَر افراطی) ۱۷
۳-۳ ناسیونالیسم در عصر جهانی شدن ۲۱

فصل دوم ۲۴

ناسیونالیسـم در ایران

۱- فرآیند دولت ‌سازی در ایران ۲۴
۱-۱ نظریات شکل‌گیری ساخت قدرت در ایران ۲۴
۱-۲ ویژگی‌های ساخت قدرت در ایران ۲۶
۲- فرآیند ملّت سازی در ایران ۲۹
۳- تاریخچه ناسیونالیسم در ایران ۳۲
۳-۱ ناسیونالیسم در ایران پیش از اسلام ۳۲
۳-۲ ناسیونالیسم در ایران پس از اسلام ۳۵
الف- نهضت شعوبیه و تأثیر آن بر جنبش ناسیونالیستی در ایران پس از اسلام ۳۶
۳-۳ ناسیونالیسم در دوران قاجار ۳۹
۳-۴ ناسیونالیسم دوران پهلوی ۴۳

فصل سوم ۴۹

دوران رضاشــاه

۱- قدرت یابی رضاشاه ۵۰
۱-۱ انقلاب مشروطه و مقدمات ظهور رضاخان ۵۰
۱-۲ ناکامی انقلاب مشروطه و خطر تجزیه‌ی ایران ۵۲
۱-۳ پشتیبانی روشنفکران از رضاخان ۵۴
۱-۴ حمایت سیاسیون و علما از رضاخان ۵۵
۲- سیاست‌ها ساختارهای حکومت رضاشاه ۵۸
۲-۱ دولت مطلقه ۵۸
الف- ارتش نیرومند ۵۸
ب- دیوانسالاری نیرومند ۶۰
۲-۲ ناسیونالیسم گذشته‌گرا ۶۲
الف- تأسیس فرهنگستان و تأکید بر فارسی سره ۶۲
ب- تأسیس سازمان پرورش افکار‌ ۶۴
پ- جشن هزاره فردوسی ۶۶
ت- باستان‌شناسی و تاریخ‌نگاری: ۶۷
ث- تغییر تقویم و اسامی شهرهای ایران ۶۹
ج- اتّحاد رضاشاه با هیتلر ۷۰
۲-۳ تجددگرایی اقتدارگرایانه ۷۳
الف- آموزش و پرورش ۷۳
ب- زنان ۷۶
پ- ایلات و عشایر ۷۷
ت- نوسازی اقتصادی و فرهنگی کشور ۷۹
۲-۴ جدایی دین از سیاست و محدود کردن قدرت روحانیّت ۸۰
۳- از اقتدارگرایی تا خودکامگی ۸۲

فصل چهارم ۸۵

دوران محمدرضاشاه

۱- آغاز حکومت و پیشروی به سوی قدرت (۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲) ۸۶
۱-۱ سقوط رضا شاه و روی کارآمدن محمد رضا شاه ۸۶
۱-۲ به سوی برقراری دیکتاتوری ۸۸
۱-۳ مسئله نفت و ناسیونالیسم منفی مصدّق ۸۹
۱-۴ کودتای ۲۸ مرداد و شکست نهضت ملّی ۹۲
۱-۵ تثبیت قدرت شاه و تحکیم روابط با آمریکا ۹۳
۲- ناسیونالیسم افراطی و انقلاب اسلامی ۹۵

مرحله اوّل: ناسیونالیسم مثبت شاه (از ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۲) ۹۵
۲-۱ سیاست ناسیونالیسم مثبت ۹۵
۲-۲ ناسیونالیسم عظمت‌طلبانه و باستان‌گرایانه ۹۶
۲-۳ اعتقاد به حمایت الهی (فرّه ایزدی) ۹۷
۲-۴ اصلاحات شبه مدرنیستی (انقلاب سفید) ۹۸
۲-۵ تضعیف روحانیت و قیام ۱۵ خرداد ۱۰۴

مرحله دوّم: اوجگیری ناسیونالیسم افراطی و سیاست‌های عظمت‌طلبانه (۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷) ۱۰۵
۲-۶ ارتش، تکیه‌گاه قدرت شاه ۱۰۵
۲-۷ سیاست مستقل ملی و عظمت‌طلبی در روابط خارجی ۱۰۹
۲-۸ جشن تاجگذاری و جشن‌های ۲۵۰۰ ساله ۱۱۳
۲-۹ ناسیونالیسم افراطی، تشدید تفکر حمایت الهی و باستانگرایی ۱۱۴
۲-۱۰ تملق و غرور ۱۱۸
۲-۱۱ حزب رستاخیز ملّت ایران ۱۲۱
۲-۱۲ ساواک و سرکوب سیاسی ۱۲۴
۲-۱۳ ناسیونالیسم افراطی و تضعیف فرهنگ مذهبی جامعه ۱۲۷
۳- به حاشیه راندن روحانیّت و تضعیف فرهنگ مذهبی ۱۲۸
۳-۱ مداخله در بحث مرجعیّت ۱۲۹
۳-۲ سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۲۹
۳-۳ محدود کردن قدرت روحانیّت و تضعیف اقتصادی آن ۱۳۰

مقاله ناسیونالیسم از منظر شهروندی

۳-۴ تقویت فرهنگ شاهنشاهی در تقابل با فرهنگ اسلامی ۱۳۱
۳-۵ مخالفت روحانیّون با سیاست‌های مذهبی شاه ۱۳۳
۴- بحران‌های اقتصادی- اجتماعی ناشی از سرمایه‌داری وابسته ۱۳۴
۴-۱ درآمدهای نفتی و رشد سرمایه‌داری وابسته در ایران ۱۳۴
۴-۲ توسعه صنعتی در جهت رشد سرمایه‌داری وابسته ۱۳۵
۴-۳ بحران‌های اقتصادی- اجتماعی ۱۳۷
۵٫ توسعه‌ی ناموزون ۱۴۰
۵-۱ توسعه‌ یافتگی اقتصادی ۱۴۰
۵-۲ توسعه نیافتگی سیاسی ۱۴۶
۵-۳ توسعه ناموزون و شرایط شکننده ۱۵۰
۶- انقلاب اسلامی و سقوط رژیم پهلوی ۱۵۲
۶-۱ تشدید وابستگی به آمریکا ۱۵۲
۶-۲ وضعیت طبقات و گروه‌های اجتماعی در آستانه انقلاب اسلامی ۱۵۴
۶-۳ بحران اقتصادی- اجتماعی ۱۵۸
۶-۴ فرجام کار ۱۶۱
نتیجه‌گیری ۱۶۵

این فایل با کیفیت عالی آماده خرید اینترنتی میباشد. بلافاصله پس از خرید، دکمه دانلود ظاهر خواهد شد. فایل به ایمیل شما نیز ارسال خواهد گردید.

تعداد صفحات: 170

فرمت فایل: ورد آفیس WORD