مقایسه دو کتاب تاریخ جهانگشای جوینی و ظفرنامه حمدالله مستوفی (قسمالسلطانی) از آغاز دوران چنگیز تا دوران هولاکو
کتاب تاریخ جهانگشای جوینی و ظفرنامه حمدالله مستوفی
تاریخ جهانگشای جوینی، کتابی ست با ارزش مربوط به تاریخ دوران مغول (انجام تألیف در سال ۶۵۸ هجری )۱ و محتوی وقایع تاریخی منطبق با ظفرنامه حمدالله مستوفی (مؤلف به سال ۷۳۵ هجری) ۲ میباشد. کار مقایسه این دو کتاب از این جهت حائز اهمیت است که در شناخت مآخذ احتمالی شاعر در تنظیم این تاریخ و همچنین در امر تصحیح کتاب به محققین و مصححین کمک میرساند .
معرفی مختصری از کتاب ظفرنامه و ناظم آن :
«دوره حکومت ایلخانان بویژه دوران اخیر آن را در سرزمین ما دست کم به لحاظ مضمون و محتوی و البته حجم بایستی »عصر طلایی علم و فن تاریخ نگاری » خواند دورانی پر بار با محصولاتی معظم و حجیم .درمیان مولفان یاد شده این دوران تاریخ جهانگشای جوینی ( به لحاظ بخش تاریخ مغول آن در ایران ) و جامعالتواریخ رشیدی که متنی ست جامع از تاریخ عمومی جهان (البته به قدر میسور و با گونه تلقی آن زمان از این مضامین)
کتاب جهانگشای جوینی
با حجمی در حدود پنج برابر جهانگشای جوینی ، تاریخ وصاف ( از باب حضور مصنف آن در جمع خواص دستگاه خواجه رشید الدین فضلالله و پسرش غیاث الدین محمد وزیران ایرانی ایلخانان مغول) از اهم مصنفات در فن تاریخ نگاری آن عصر به شمار میآیند ، حمدالله مستوفی و آثارش نیز به دلیل برخورداری از مزایای ویژه هر یک از آثار یاد شده بالا به انضمام برخی ویژگیهای دیگر جایگاهی قابل اعتناء و در خور بررسی دارد.
حمدالله مستوفی « از اعضای خاندان مشهور مستوفیان قزوین است که نسبشان به تصریح خود حمدالله در مواضع متعدد به حربن یزید ریاحی سردار مشهور و آزاده عرب میرسد »۴وی « در دستگاه خواجه بزرگ رشیدالدین فضلالله … وارد شده در سال ۷۱۱ هجری به دنبال قتل سعدالدین ساوجی صاحب دیوان و استقلال خواجه رشید الدین در امور از جانب وی حکومت و استیفای ابهر و زنجان و طارمین را به عهده گرفت »۵ و « بعد از قتل خواجه اخیرالذکر – از سال ۷۳۶ هجری به بعد از احوال حمدالله مستوفی اطلاع درستی در دست نیست . »۶
کتاب تاریخ گزیده نوشته حمدالله مستوفی
آثار حمدالله مستوفی : تاریخ گزیده ، نزهتالقلوب، ظفرنامه ،
ظفرنامه : « آغاز تألیف آن (۷۲۰ هجری ) نخستین اثر حمد الله مستوفی و به لحاظ پایان گرفتن آن (۷۳۵ هجری) دومین کتاب او»۲ محسوب میشود او « سرودن ظفرنامه را در ۴۰ سالگی آغاز و پانزده سال از عمر خود را مصروف آن »۲ کرد .
« حمدالله مستوفی در مقدمه ظفرنامه انگیزه خود را از نظم این کتاب علاقه و پیرویش از حماسه ملی / تاریخی شاهنامه فردوسی ( که بیش از ۶ سال از عمر خود را صرف تدوین نسخهای منقح و جامع از آن کرده بوده است )دانسته و به سابقه اعتقادش به کار عظیم فردوسی و بر اثر ممارست در آن به نوعی تقارن اندیشگی با او رسیده و طریق خطیر و پرفراز و نشیب وی را تعقیب کرده است »۷
مستوفی در مقدمه ظفرنامه در سبب نظم کتاب میگوید :
« به خواندن دل و جان برافروختی / همی وام دانندگی توختی /چنین تاز شهنامه شد بهرهمند/ ندیدم بر آن گونه شعری بلند …/ در آن بیت بد بود هم ریخته / شبهوار با در برآمیخته /… مروت ندیدم که آن داستان / گژی باید از جهل ناراستان / زبهر روانش در این کار جهد / نمودم بر آن بست توفیق عهد / بسی دفتر شاهنامه به کف / گرفتم زدانش چو دراز صدف / برون آوریدم یکی زان میان / در او شد سخنها لطیف و عیان / در این کار شش سال گشت اسپری / که دری شد آن پاک در دری »۸
« ظفرنامه به نحوی شگفتانگیز حامل بیشترین تعداد واژگان فردوسی اعم از ترکیب و تعبیر و کاربردهای کنایی و استعاری و به طور کلی واحدهای لغوی شاهنامه از قرن چهارم به قرن هفتم و هشتم است و این نشانه استغراق و تاثیر پذیری بسیار ژرف صاحب ظفرنامه در شعر فردوسی است »۹ گر چه « به لحاظ زبان و قدرت بیان وشیوایی سخن و صنعت شعری و پرداخت کلام جزیل و متین هرگز در حد و اندازه قیاس با »۹ شاهنامه فردوسی نیست .
ظفرنامه حمدالله مستوفی
کتاب ظفرنامه شامل سه بخش است :
« الف ) قسم الا سلمامیه »۱۰ : شامل تاریخ پیامبر اکرم (ص) و خلفای راشدین و بنی امیه و …
« ب) قسم الا حکامی (عجمی) : تاریخ دوره سلطنت سلسلههای سلاطین ایران . »۱۰
« ج ) قسمالسلطانی : تاریخ دوره حکومت مغول و ایلخانان تا سال ۷۳۵ هجری ( شامل ۳۰ هزار بیت )»۱۰
در مقاله حاضر شیوه مقایسه و دستهبندی مطالب به طریقی است که برای بررسی میزان انطباق دو کتاب وقایع گوناگون تاریخی به سه دسته زیر تقسیم می شوند :
مواضعی از جهانگشا و ظفرنامه که مطابقت کامل دارند و به نظر میرسد که ظفرنامه استنساخی از جهانگشا باشد چون جملهبندی و ترتیب ذکر وقایع وحتی کلمات استعمال شده کاملاً همخوانی دارند .
مواضعی که در ترتیب وقایع و چگونگی ذکر جزئیات تفاوت اندکی مشاهده میشود ولی به طور کلی مطابقت و هماهنگی در کل پیکره واقعه تاریخی موجود است به نحوی که میتوان منبع ظفرنامه را با قید تخمین کتاب جهانگشا فرض کرد .
مواضعی که مغایرت کلی در ذکر رویداد تاریخی وجود دارد ، جاهاییکه مؤلف جهانگشا دچار سهو شده است در ظفرنامه صحیح آن به چشم میخورد در این مورد کتاب جهانگشا نمیتواند منبع ظفرنامه باشد .
کتاب تاریخ جهانگشا
پیش از شرح مثالهایی برای هر یک از مواضع یاد شده لازم به ذکر است که : در صفحه ۹۲۴ کتاب ظفرنامهاز « خواجه رشید » الدین فضلالله یاد میکند که « وزیر» غازان و اولجاتیو است و مستوفی تاریخ گزیده خود را خلاصه گونهای از جامعالتواریخ او نوشته است :۱۱
کنون کار چنگیز خان یادگیر/ زنقل خردمند دستور پیر/ که باشد زخواجه رشیدش خطاب / وزو بود ملک خرد کامیاب /… چنان چون شنیدم زلفظ وزیر / بگویم به گفتار دانش پذیر ( ص ۹۲۴ ، سطور ۲۰,۱۸,۱۷ ) بنابراین میتوان چنین نتیجهگیری کرد که منبع اصلی ظفرنامه جامعالتواریخ است و محتملاً جهانگشا از منابع فرعی یا غیر مستقیم او بوده است .
به طور کلی در ظفرنامه نسبت به تاریخ جهانگشا به علت مقتضیات شعری ( به خصوص که سبک آن بسیار متأثر از شاهنامه است ) غلو، اطناب و تفصیل در مدح، توصیف جنگ ها و سوگ شاهان به چشم میخورد البته این چیزی از صحت و وثوق ظفرنامه نمیکاهد :
که این داستان نیست جز گفت راست /نه افزونیست اندرو و نه کاست / … تصرف نکردم در این نامه هیچ / سوی راستی بود ما را بسیچ / مثل را نگفتم که در جنگ و کین / چنان کرد آن مرد و این کس چنین / کزین گرچه یابد سخن زیب و فر / پسنده ندیدم زراوی گذر / چنان چون شنیدم زراوی سخن / همه یاد کردم ز سرتا به بن (ص ۹۲۴ ، سطور ۱ تا ۳)
کتاب ظفرنامه حمدالله مستوفی
حالت اول : مواضعی که مطابقت و همخوانی کامل دارند :
۱ـ جهانگشا صفحه ۲۹ ج ۱ : ( در ذکر ترتیب پسران چنگیز ووظایف آنان) :« بزرگتر توشی در کار صید وطرد که نزدیک ایشان کاری شگرف و پسندیده است »: توشی را بدی راه نخجیرگاه / به حکم پدر پیش پوران شاه (ص ۹۲۵ ، سطر ۲۳ )« و جغتای را که از او فروتر بود در تنفیذ یاساها و سیاست و التزام آن و مواخذت و عقاب بر ترک آن گزید » :
جغتای زیرغو بدی بهرهور / زفرمان یاسانکردی گذر (ص ۹۲۵ /۲۴)
« و اوکتای را به عقل و رای و تدبیر ملک اختیار کرده » : اوکتای بدی رای زن پیش شاه / به تدبیر ملک و به کار سپاه (۹۲۵/۲۵) « و تولی را به ترتیب و تولیت جیوش و تجهیز جنود ترجیح نهاده» : تولی بود لشکرکش و نامور/ سپه را زحکمش نبودی گذر(ص۹۲۵،سطر۲۶)
۲ـ صفحه ۴۶ و ۴۷ جهانگشاـ «کوچلک کورخان را گفت که اقوام من بسیار است و در حد ایمیل و قیالیغ وبیش بالیغ پریشاناند »: